سه ویژگی اصلی هر پدیده در هستی

لطفا این مقاله را سرسری نخوانید و هرکجا این گفتگوی ذهنی به سراغتان آمد که : "خودم اینها رو میدونم" یا "اینها که بدیهیه" ، از این گفتگوی ذهنی عبور کنید و به خواندن این نوشته ادامه دهید، انگار که برای اولین بار این مفاهیم را میشنوید و سعی کنید مصداق های آن را در زندگی روزمره ی خود بیابید.

این نوشته از سه حقیقت اصلی در زندگی صحبت میکند. سه ویژگی اصلی در هر پدیده.

اولین ویژگی، ناپایندگی هر پدیده است. 

از خود انسان گرفته تا هر پدیده و موجودی در جهان. حالت جسمی انسان چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت دائما در حال تغییر است. وضعیت سلامت هر موجود زنده ای ناپاینده است. همه چیز در این جهان در چرخه ی رشد و زوال قرار دارد. احساس های انسان همواره در حال تغییر هستند. انسان دائما بین لذت و درد، گرسنگی و سیری، تشنگی و سیراب شدن، خوش آمدن و بدآمدن از پدیده ها و انسانها، آرامش و عصبانیت، غم و شادی و حرص و رضایت در نوسان است.

حتی ادراک انسان هم از چیزهای اطرافش بر اثر مرور زمان و بالا رفتن سن تغییر میکند، به عنوان مثال رنگهایی که ترجیح میدهد، لوازمی که انتخاب میکند یا نظراتی که دارد.

تمام ساخته های دست بشر مثل خانه ها و جاده ها و ... همواره در حال پوسیدگی و زوال هستند.

آنچه در طبیعت است همواره در حال تغییر است.

در فیزیک آن را به آنتروپی میشناسند و در آموزه های  عرفان شرقی به آن "آنیچا" میگویند. آنیچا کلمه ای است به زبان پالی و به معنی ناپاینده است. آنها معتقد بودند که پذیرش همین یک اصل یعنی اصل ناپایندگی به انسان کمک میکند تا در جریان زندگی به چیزی وابسته نشود و همیشه با زندگی حرکت کند و در جریان باشد. و همین پذیرش میتواند او را از بسیاری از رنج ها برهاند.

 

برای آشنایی بیشتر با این اصل میتوانید اپیزود نهم از فصل دوم رادیوفرکتال را بشنوید.

 

دومین ویژگی وجود رنج است.

این ویزگی به نوعی فرزند ویژگی اول است. همه چیز در این جهان از نگاه محدود ذهنی انسان رو به نابودی است. بدن او هر روز پیرتر میشود و به مرگ نزدیکتر. ذهن از این نزدیکتر شدن به مرگ رنج میبرد. مواجه شدن با ناخوشایند ها و از دست دادن خوشایند ها برای ذهن انسان رنج آور است. چرا که ذهن تمایل شدیدی به حفظ ثبات و پایداری در پدیده های خوشایند و گریز از پدیده های ناخوشایند دارد و وقتی با تناقض در این خواهش روبرو میشود جهان برایش پدیده ای سراسر رنج است. لذت در خود رنج را هم دارد. چرا که لذت ناپاینده است و بالاخره روزی تمام میشود و آنچه جایش را میگیرد اندوه و رنج است. پس با شروع لذت بردن از چیزی ناخوداگاه استارت ایجاد رنج هم خورده است. هر پدیده ای چه فیزیکی باشد چه احساسی از آنجاییکه ناپاینده است و رو به تغیر و زوال است برای انسان رنج آور است. در آموزه های شرقی به این ویژگی "دوکّا" میگویند که در زبان پالی به معنای رنج و اندوه است. آنها معتقدند زوال و رنج برای انسان قطعی است وقتی تنها کنترلگر زندگی او ذهن یا ایگو یا آن "خود" مجزایی باشد که خودش را آن میپندارد. 

و

سومین ویژگی که درک آن میتواند جهان و زندگی ما را دگرگون کند عدم وجود "خود" برای هر پدیده است. فیزیک مدرن ثابت کرده است که جهان را دیگر نمیتوان به عنوان ذرات و موجودات مجزا شناخت بلکه به گفته فیزیکدانان جرم چیزی نیست جز شکلی از انرژی. فرم و شکلی که انرژی به صورت موقت به خود گرفته است و به آن شکل درامده است. به گفته فیزیکدانان جهان متشکل از اجرام جداگانه نیست بلکه ساخته ی ارتباطات میان اجرام است. هیچ جرم و هیچ به موجودی به تنهایی وجود ندارد. 

آن "خود" مجزایی که انسان برای خود قایل است تنها ساخته و پرداخته ذهن و ادراکات حسی محدودش است. بشر در واقع ترکیبی ازپدیده های مادی و ذهنی شامل بدن، هشیاری، ادراک، احساس و حالت های ذهنی است. بین این 5 عنصر، بدن پدیده ای مادی و دیگر مجموعه ها پدیده های ذهنی هستند و همه ی اینها را "من" یا "مال من" تعریف میکند و بعد وجود خود را به واسطه ی آنها یک "خود" مجزا میپندارد. در آموزه های شرقی به این اصل آناتا میگویند. آنها معتقدند که هیچ چیز در این جهان مجرا نیست و از خود جوهر مجزایی ندارد. بلکه همه چیز در وحدت است. همه چیز شکل متفاوتی است که انرژی کل به خود میگیرد. 

کارلو روولی فیزیکدان ایتالیایی و بنیانگذار تئوری گرانش کوانتومی حلقه میگوید: "نظریه کوانتوم به جای دیدن جهان فیزیکی به صورت مجموعه ای از اجسام با ویژگیهای تعریف شده، ما را به دیدن جهان فیزیکی به صورت شبکه ای از روابط دعوت میکند. اجسام نقاط گره در این شبکه اند."

فیزیک کوانتوم ثابت کرده است که مشاهده کننده و مشاهده شونده یکی هستند.

چطور این سه اصل به هم مرتبط هستند؟

1- همانطور که در توضیح اصل دوم ذکر شد، ناپایندگی و اصرار و خواهش انسان برای پایندگی ایجاد رنج میکند. چون چیزی که ما آن را عامل رضایت میدانیم همیشگی نیست. هرچیزی که در این دنیا به عنوان منبع شادی بدانیم در نهایت منتهی میشود به پیرثی و زوال و مرگ و از بین رفتن.

2- رنج کشیدن به دلیل باور به داشتن یک "خود" همین حالا و هر لحظه وجود دارد. با فرض کردن یک خودِ واقعی، ما خطی می کشیم  برای تعیین محدوده ای بین چیزی که به آن میگوییم "خود" و چیزی که آن را "خود" نمیدانیم و به آن میگوییم اطراف "خود". با غافل بودن از این که هیچ "خود" ی در پس هیچ یک از چیزهای اطرافمان وجود ندارد، آنها را به خوشایند، ناخوشایند و خنثی دسته بندی میکنیم. با چسبیدن به این نظریه که یک "خود" وجود دارد که "احساس میکند"، "لذت میبرد" و "رنج میکشد"، تمایل به خوشایند پیدا میکنیم و ناخوشایند را پس میزنیم. پس وقتی خوشایند تغییر میکند رنج میکشیم. با درک نکردن اینکه ناخوشایند هم همیشه در حال تغییر است، زمانهایی که در معرض موقعیتی ناخوشایند قرار میگیریم باز هم رنج میکشیم.

در واقعیت این لذت بردن و رنج کشیدن چیزی نیستند به جز واکنش ما به احساسی که از تماس بین دریچه ی حسی و یک موضوع قابل حس ایجاد شده است. آن "خود"ی که "احساس میکند" فقط یک احساس است که پدیدار شده است. توسط بدن. بدنی که تنها یک گره در یک شبکه است و به خودی خود و به تنهایی هیچ مفهومی ندارد.

 

بیایید از خود بپرسیم اگر حقیقتا این سه اصل و این سه ویژگی را درک کنیم چه تغییری در کیفیت زندگی ما حاصل میشود؟

 

 

 

۵
از ۵
۳ مشارکت کننده

جستجو در مقالات

دیگر نوشته‌ها

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید