میدان، ذات حیات،هسته وجود، تائو، پروردگار، خدا، الله

بیایید امروز به جای کهکشان هایی که دیده میشوند به سراغ آنچه در کهکشان‌ها دیده نمیشود برویم. به فضای خالی بین کهکشانها.

در سرشماری بزرگ اجزای کیهان معمولاً کهکشان ها را می شمارند. جدیدترین برآوردها نشان می‌دهد که شاید یک صد میلیارد کهکشان در جهان قابل مشاهده باشد. کهکشانهای زیبا و روشن که پر از ستارگان هستند گستره خالی و تاریک فضا را تزیین میکنند. مثل شهرهایی که شب هنگام در پهنه یک دشت وسیعی دیده میشوند. ولی واقعاً گستره خالی و تاریک فضا چقدر خالیست؟ دشت بین این شهرها چقدر خالیست؟ درست است که کهکشان ها جلوی چشم هستند و با دیدن آنها شاید تصور کنیم که هیچ چیز دیگر اهمیت ندارد ولی با این وجود ممکن است بین کهکشانها چیزهایی در گیتی وجود داشته باشند که شناسایی و تشخیص آنها برای ما دشوار باشد اما همان چیز ها برای تکامل گیتی نقشی جالب تر و یا حتی مهم تر از خود کهکشان ها داشته باشند. انسان مدرن به کمک تلسکوپ هایی که در نوار های متعدد طیف نوری عمل می کند توانسته فضای بین کهکشانها را آشکار سازی کند و در نظریه های مدرن، دشت کیهانی را کاوش کردیم و الان چیزهای دیریاب را آشکارسازی کرده ایم. فضای بین کهکشان ها شامل کهکشان های کوتوله، ستاره های فراری، ستاره های فراری منفجر شونده، گاز چند میلیون درجه ای گسیل کننده ی پرتوی ایکس، ماده تاریک،  کهکشان های آبی کم نور، ابر های گازی پراکنده، ذرات باردار و پر انرژی معرکه و اسرارآمیزترین چیز، انرژی خلاء کوانتومی. نیل تایسون معتقد است که شاید غیرعادی ترین وقایع در بین و در میان کهکشان ها و در خلاء فضا و زمان اقیانوس جوشان ذرات مجازی هستند. زوج های غیر قابل شناسایی ماده و پاد ماده که دائماً ایجاد می شوند و نابود میشوند. این پیش بینی عجیب فیزیک کوانتوم انرژی خلاء نامیده شد که به صورت فشار به طرف بیرون ظاهر میشود که بر علیه گرانش عمل میکند و در فقدان کامل ماده ایجاد میشود. در واقع این فضای خالی میان ستارگان و میان کهکشان ها که ما تا قبل از فیزیک مدرن آن را تهی فرض می کردیم و فکر میکردیم که هیچ چیز اینجا وجود ندارد حاوی اسرارآمیزترین چیزی هست که تشکیل دهنده تمام ستارگان و تمام کهکشان ها و همه آنها را در بر گرفته. فضای بین کهکشانی جایییست که همه چیز های مهم اتفاق میفتد و همواره هم چنین خواهد بود.

اگر یادتان باشد گفتیم نیروی گرانش نیرویی هست که باعث میشود سیارات کنار یک ستاره قرار بگیرند، یک منظومه را تشکیل بدهند. نیروی گرانش باعث میشود که ستاره ها نزدیک همدیگر قرار بگیرند و یک کهکشان را تشکیل بدهند. نیروی گرانش باعث میشود کهکشان ها کنار همدیگر قرار بگیرند و یک خوشه را تشکیل بدهند و به همین شکل آنچه که ما در فضا مشاهده می کنیم توسط نیروی گرانش  چیدمان میشوند. سوالی که مطرح شد این بود که آیا این نیروی گرانش میتواند باعث بشود که جهان درون خودش مچاله شود؟ اما جوابی که گرفتند این بود که جهان هر لحظه در حال گسترش است و هر لحظه  بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشود. از کجا متوجه شدند؟ از آنجایی که دیدند ستارگانی که از ما دور هستند هر چقدر که از ما  دورتر هستند با سرعت بیشتری دارند از ما فاصله می‌گیرند و باز هم دارند دور تر میشوند. در واقع فضایی که ما داریم می بینیم هر لحظه در حال انبساط و جهان هر لحظه دارد گسترده تر و بزرگتر میشود. خوب سوال این بود که چه نیرویی هست که دارد در برابر گرانش مقاومت میکند؟ آن را خنثی میکند و باعث میشود که جهان به انبساط خودش ادامه بدهد؟ به این انرژی گفتند انرژی تاریک.

نه تنها در مقیاس ماکروسکوپی فیزیکدان ها متوجه شدند که بین کهکشان ها و در فضا و بین تمام فرم ها انرژی ای وجود دارد که اسمش را انرژی تاریک گذاشتند که بسیار اسرار آمیز بود و متوجه شدند که این اصلی‌ترین نیروی هست که  تمام فرم ها را در بر میگیرد، در مقیاس زیر اتمی هم دیدند بیشترین فضای درون یک اتم یک فضای خالی است که دقیقا مثل همان چیزی که در مورد کهکشان ها فکر می کردند که خالیست، تهی نیست و حاوی یک انرژی هست اسمش را گذاشتند میدان انرژی کوانتومی.

موضوع شگفت انگیزی که ما اینجا باهاش مواجه میشویم این است که از آنجایی که بدن من و شما هم از همین اتم ها تشکیل شده، ۹۹.۹۹% فضای جسم مادی ما را هم همان فضای خالی یا همان خلاء تشکیل داده که تهی نیست و حاوی یک نوعی از انرژی است. همان انرژی که  تمام فرم ها را در تمام این جهان کنار همدیگر نگه میدارد و در واقع تمام فرم ها، شکل ها، جسم ها و ماده ها را در برگرفته است.

شگفت انگیز نیست؟ اینکه فرق بین من و شما فقط بین یک درصد از جسم مادی ماست و ۹۹.۹۹% بدن من و شما کاملاً مشترک است. یک فضای حاوی یک انرژی، همان انرژی که تمام فرم ها را بیرون از بدن ما و حتی بیرون از کره زمین و حتی بیرون از این منظومه شمسی دربرگرفته. آیا این همان چیزی نیست که ما سال های سال های زیادی آن را به اسم های مختلف مثل جوهر هستی خدا یا اسامی شبیه این میشناسیم؟!

و خدایی که در این نزدیکیست

لای این شب بو ها

پای آن کاج بلند

روی آگاهی آب

روی قانون گیاه

 

اکهارت تول در کتاب جهانی نو دقیقا از همین مثال استفاده میکند و عنوان میکند که وقتی در شب به آسمان صاف نگاه می کنید شاید به راحتی و بی درنگ به آن ژرفای چشمگیر و پهنه  ساده پی ببریم. چه میبینید؟ ماه، ستاره ها، سیاره ها، نوار درخشان راه شیری و شاید شهاب یا حتی کهکشان مجاور آندرومدا که دو میلیون سال نوری با ما فاصله دارد. اما حتی اگر بخواهیم از این هم ساده‌تر ببینید چه میبینید؟ چیزهایی در فضا شناور هستند. به این ترتیب جهان از چه تشکیل شده؟ فضا و چیزهای شناور درآن. اما آن چیزی که تمام این اشکال و تمام این فرم های زیبا را دربر گرفته آن چیست؟ آیا این همان سکوت بین همین کلماتی که دارد ادا میشود نیست؟ آیا اگر همین سکوت، اگر هم این خلاء وجود نداشته باشد کلمات و آواها قابل شنیدن میشوند؟ آیا مهمترین چیزی که در این جهان وجود دارد و همیشه از چشم ما پنهان میماند آن فضاهای خلاء نیست؟ اکهارت تول در این کتاب اشاره میکند که آن چیزی که میبینیم، میشنویم، حس میکنیم، لمس میکنیم یا حتی به آن فکر میکنیم فقط نیمه ای از واقعیت یعنی شکل است. او میگوید در آموزه های حضرت مسیح این نیمه را به سادگی دنیا خوانده اند، نیمه ای که درآن شکل ها هستند و آن بعد دیگر، یعنی آن فضا  و آن خلاء ای که این شکل ها را در بر گرفته را پادشاهی آسمانها یا هسته جاودان نام برده است. همانطور که فضا به چیز ها و فرم ها موجودیت میبخشد و درست همانطور که هیچ صدایی بدون سکوت نمیتواند باشد، شما هم بدون اون بعد بی شکل و بنیادین که جوهره شماست میتوانید وجود داشته باشید. همان فضا و همون خلاء. می توانستیم این جوهره وجود را پروردگار بگوییم البته اگر تا این اندازه این واژه را نادرست به کار نبرده بودیم. من ترجیح میدهم به آن "بودن" بگویم. "بودن" پیش از "وجود داشتن" قرار دارد. وجود داشتن شکل محتوا و آن چیزی است که اتفاق می افتد. بودن پیش زمینه ی این وجود داشتن است.

بیایید یک مقدار جزئی تر و دقیق تر به این موضوع بپردازیم و ببینیم در طول تاریخ و در گرایش ها و با روش‌های مختلف آیا باز هم به این موضوع میرسیم یا نه؟ از همان فیزیک شروع کنیم که ببینیم میدان کوانتومی که ما داریم در موردش حرف میزنیم چیست؟ 

میدان کوانتوم یعنی میدانی که میتواند شکل کوانتا یا ذرات را به خود بگیرد.منبعی که اینجا دارم از آن استفاده می کنم در کتاب تئوری فیزیک نوشته فیزیک دان اتریشی آمریکایی فیریتیوف کاپرا آمده. در این کتاب میدان کوانتومی را اینطور توصیف میکند: تضاد کلاسیک میان ذرات جامد و فضای اطراف آنها را کاملاً برطرف کرده. میدان کوانتومی یک پتانسیل است برای ایجاد ذرات. ذرات صرفا تراکم های موضعی برای این میدان هستند. تراکم های انرژی که می آیند و میروند و به این ترتیب خاصیت منحصر به فردشان را از دست می‌دهند و درون میدان اصلی حل میشوند. آلبرت انیشتین گفته است ممکن است ماده را ساخته شده توسط بخش هایی از فضا تلقی کنیم که میدان در آن به شدت متراکم است. در فیزیک جدید هیچ جایی برای هر دو مفهوم میدان و ماده وجود ندارد چون میدان، تنها واقعیت موجود و ذرات فقط قسمت های متراکم شده ی این میدان هستند. فیزیکدان دیگری به اسم کارلو روولی که بنیان گذار تئوری گرانش کوانتومی حلقه است و روی همگرایی نسبیت و نظریه کوانتوم کار میکند در کتابی به نام هلگولند که به نظریه کوانتوم و با عنوان معنای انقلابی کوانتومی می‌پردازد توصیف میکند که نظریه کوانتوم به جای دیدن جهان فیزیکی که مجموعه‌ای از اجسام و ماده هستند ما را به دیدن جهان فیزیکی به صورت یک شبکه انرژیکی دعوت میکند و اجسام فقط نقاط گره هستند در این شبکه. تقریباً شبیه همان چیزی که آلبرت انیشتین گفته است. اینکه ذرات تنها تراکم میدان در یک نقطه های خاص هستند. تصور امور و پدیده های فیزیکی به مثابه نمودهای گذرای یک ماهیت بنیادین واقعی، نه تنها رکن اصلی نظریه میدان کوانتومی است بلکه ویژگی اصلی جهان بینی شرقی و عرفان شرقی را هم تشکیل میدهد. برای مثال بودایی‌ها که واقعیت نهایی را سونیاتا که به معنی خالی بودن یا خلاء است اسم گذاشتند همین ایده را مطرح می‌کنند و تاکید دارند که این خلاء زنده است و به تمام اشکال جهان زندگی می بخشد. تائوئیست ها آفرینندگی بی پایان و لایتناهی  را به تائو نسبت می دهند. در آنها انرژی مثل مطلق جهان را به اسم تائو می شناسند و آن را خالی اسم گذاری میکنند. کوان تزو میگوید تائوی آسمان تهی و خالی است و لائوتسه از استعاره های متفاوتی برای نشان دادن این خلاء استفاده کرده است. لائوتسه  اغلب تائو را به دره ای خالی یا ظرفی همیشه خالی تشبیه میکند که قابلیت دربرگرفتن بی نهایت چیز را دارد. فرزانگان شرقی میگویند هنگامی که درباره برهمن یا تائو صحبت می‌کنند با وجود استفاده از اصطلاحاتی مثل خلاء یا خالی منظورشان خالی به معنای متداول آن نیست. در واقع منظورشان تهی نیست بلکه برعکس، خلاء از نظر آنها دارای قابلیت آفرینش غایی است بنابراین خلاء در عرفان شرقی را میشود به راحتی با میدان کوانتوم در فیزیک زیر اتمی مقایسه کرد. خلاء مثل میدان کوانتوم به اشکال بسیار متنوعی که آنها را تغذیه میکند و در نهایت در خود جذب  میکند امکان زندگی میدهد. همانطور که اول این اپیزود گفتیم، حتی در فضای بین کهکشان ها هم انرژی وجود دارد که دائماً ماده و پاد ماده دارند ایجاد می‌شوند و از بین میروند. در واقع در این میدان کوانتومی یا در همان میدانی که بین کهکشان ها وجود دارد یا همان خلاء ای که در مکاتب مختلف از آن اسم برده میشود نوعی آفرینش  هر لحظه صورت میگیرد. آفرینشی که به وجود می آورد  و نابود میکند. در واقع جلوه‌های محسوس این خلاء صوفیانه مانند ذرات زیر اتمی ایستا و پایدار نیستند بلکه پویا و گذرا هستند. به وجود می آیند و در رقص بی پایان حرکت و انرژی ناپدید می‌شوند. دنیای خارق‌العاده عرفای شرقی مثل دنیای زیر اتمی فیزیکدان‌ها دنیای سامسارا یا در واقع دنیای تولد و مرگ دائمی است.

این نگرش را در توصیف بنیادین از خدا حتی در تمام ادیان هم می‌بینیم. در تمام ادیان خدا را بی شکل و بی مانند توصیف می‌کنند و اینطور میگویند که خدا همه چیز را در برگرفته، شبیه به هیچ چیز نیست، به هیچ چیز مانند نیست و از بین نمیرود.

حقیقت نه به رنگ است و نه بو

نه به های است و نه هو

نه به این است و نه او

نه به جام است و سبو

نه مرادم نه مریدم

نه پیامم نه کلامم

نه سلامم نه علیکم

نه سفیدم نه سیاهم

نه چنانم که تو گویی

نه چنینم که تو خوانی

نه سماعم نه زمینم

نه به زنجیر کسی بسته و برده ی دینم

این مفاهیم هیچکدام جدید نیستند. ما در طول تاریخ همیشه و همیشه شنیدیم که خدا بی شکل و بی مانند است. همه جا حضور دارد. اما از آنجایی که ذهن ما فقط اشکال، ماده، جسم ها و چیزها را میتواند درک کند برای خدا هم همیشه شکلی را تصور کرده، اساطیری را تصور کرده، نمادهایی را متصور شده و همیشه به دنبال خدا جایی بیرون از خودش جستجو کرده و همیشه دنبالش بوده تا پیداش کند. به دنبال حقیقت بوده جایی بیرون از خودش. اما با اینکه ما بسیار بسیار از کسانی که راه طریقت و راه حقیقت را رفته اند شنیده ایم که به درون خودت رجوع کن و خدا جای بیرون از تو نیست و خدا جایی درون توست، اما باز هم از آنجایی که ما فقط میتوانیم اشکال و ماده ها و فرم ها را درک کنیم حتی در درون خودمان هم دنبال فرمی از خدا بودیم. فیزیک مدرن به ما کمک میکند که ما بتوانیم به جز اشکال، به جز ماده ها،  به جز چیزها و به جز ذرات، چیزهای دیگری را هم درک بکنیم. این درک  توسط این موضوع صورت میگیرد که فیزیک مدرن  به ما میگوید اصلا چیزی به اسم ذرات بسیار بنیادینی که جهان را بتواند شکل بدهد و در واقع جوهر اصلی حیات باشد را پیدا نکردیم. هرچقدر رفتیم به دنبال کوچکترین، باز هم دیدیم آن را میتوانیم بشکافیم و در نهایت رسیدیم به یک میدان. به یک میدانی از انرژی. اول فکر میکردیم که مولکول ها ذرات اصلی جهان هستند، بعد رفتیم سراغ اتم ها، از درون اتم ها رسیدیم به الکترونها و پروتونها و هادرون ها  و در نهایت رسیدیم به این که هیچکدام از اینها حضوری دائمی ندارند بلکه تراکمی از یک نیرو هستند که دائماً در حال گذر هستند و می‌توانند به وجود بیایند و از بین بروند. چیزی که میماند و ازلی و ابدیست همان نیرو و همان خلاء ای است که تمام این فرم ها را دربرگرفته. فرم هایی که درون این خلاء زاده میشوند و دوباره درون این خلاء حل می شوند. به قول مولانا:

منبسط بودیم و یک جوهر همه

یک گوهر بودیم همچون آفتاب

بی سر و بی پا بدیم این سر همه

بی گره بودیم و صافی همچو آب

 

این اپیزود را اینجا بشنوید.

 

۵
از ۵
۴ مشارکت کننده

جستجو در مقالات

دیگر نوشته‌ها

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید