میخواهیم برویم به ابتدای جهان، به چهارده میلیارد سال پیش یا بهطوردقیق به سیزده میلیارد و هشتصد هزار سال پیش. به زمانی که تمام فضا و تمام ماده و تمام انرژی دنیای شناخته شده در حجم کمتر از یک تریلیون اندازهی سر سوزن جمع شده بود. همه چیز انقدر داغ بود که نیروهای اساسی طبیعت که در اپیزود اول به آن پرداختیم به هم پیوسته بودند. این کیهان کوچیکتر از سر سوزن گرچه هنوز معلوم نیست که چطور بوجود آمده بوده راهی جز منبسط شدن نداشت. آن هم با سرعت خیلی بالا چیزی که امروزه ما به آن مهبانگ یا بیگ بنگ میگوییم. بعد از گذشت یک تریلیونم ثانیه از بیگ بنگ تنها چیزی که وجود داشت فوتونها بودند. حاملهای بدون جرم انرژی نور که هم خاصیت موجی دارند و هم خاصیت ذرهای. انقدر گیتی داغ بود که این فوتونها خودبهخود انرژی خود را به زوجهای ذرات ماده و پادماده تبدیل میکردند که بلافاصله بعد از آن نابود میشدند در واقع ماده و پادماده در برهمکنش با همدیگر خودشان را از بین می بردند و انرژی خودشان را دوباره به فوتونها برمیگرداندند.نیل تایسون عبارت جالبی دارد.او میگوید: بله پادماده واقعی است و این ما بودیم که آن را کشف کردیم نه نویسندگان داستان های علمی تخیلی. این دگردیسیها کاملا تابع معادلهی معروف انیشتین یعنی E=mc2 است که دستوری است دو طرفه که مشخص میکند انرژی شما به چقدر ماده میارزد و مادهی شما به چقدر انرژی. یک میلیون ثانیه که گذشته بود، گیتی شروع شده بود به ولرم شدن و از آن داغی اولیه اش کم شده بود و همین باعث شده بود که آن ماده و پاد مادهای که همدیگر را از بین میبردند توازنشان کم کم بهم بخورد و به ازای هر یک میلیارد پادماده یک میلیارد و یک ماده به وجود می آمد و همین باعث شکلگیری تمام آن چیزهایی شد که ما الان در این جهان میشناسیم. اگر عدم توازن این ماده و پادماده به وجود نمیامد تمام جرم موجود در جهان خودش را نابود میکرد و کیهانی دیگه برجای نمیگذاشت و سناریویی که میگفت بگذار که تنها نور باشد عملی میشد و الان ما به جز نور در جهان هیچی نداشتیم و در واقع ما هم نبودیم که اصلا بخواهیم همچین چیزی را درک کنیم. در واقع جهان ما مرهون همین عدم توازن بین ماده و پادماده است جهانی که در حال حاضر برای ما شناخته شده و قابل دیدن است. تا یک میلیارد سال اول، این جهان همچنان داشت به انبساط و سرد شدن ادامه میداد و این مادههایی که به وجود می آمد بر اثر گرانش متراکم میشدند، دور همدیگر جمع میشدند و کهکشان تشکیل میدادند. این کهکشانها حاوی صدها میلیارد ستاره بودند. در واقع ستارهها وقتی که تشکیل میشدند گرانش باعث میشد کنار همدیگر قرار بگیرند، نزدیک همدیگر بشوند و تشکیل یک خانواده را بدهند که به این خانواده میگوییم کهکشان. ستارههای بزرگ دوباره به انفجار خودشان ادامه میدادند و از درون خودشان ستارههای کوچکتری را در سراسر کهکشان پخش میکردند. بعد از نه میلیارد سال تداوم این فرایند غنی سازی، در بخش معمولی از جهان هستی به اسم دامنههای ابرخوشهای سنبله، در کهکشانی معمولی به اسم راه شیری، در ناحیهای نامعلوم که ما امروزه به آن میگوییم بازوی شکارچی، ستارهای بی نام و نشان به دنیا آمد که ما امروز آن را به اسم خورشید میشناسیم.
حالا سوالی که پیش می آید این است که اصلا این عدد و رقم ها از کجا آمده. ما از کجا میدانیم که چهارده میلیارد سال پیش مهبانگ به وجود آمده و اصلا از کجا میدانیم که یک میلیارد سال جهان داشت سرد می شد و کهکشانها داشتند تشکیل میشدند؟ برمیگردیم به سال 1922، زمانی که دانشمندی به اسم دیوید فریدمن کشف کرد جهان در حال انبساط است و هر لحظه دارد بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشود و کهکشانها دارند از ما دورتر و دورتر و دورتر میشوند. ابتدا با این کشف خیلی مخالفت شد. تا قبلش ما فکر میکردیم که جهان ثابت و ایستاست و حتی پارامتری داشتیم به نام ثابت کهکشانی که انیشتین ارایه کرده بود و میگفت که جهان همین است که هست و نه بزرگتر میشود و نه کوچکتر. اما بعد از کشفی که فریدمن کرد دانشمندان دیگری روی این موضوع تحقیق کردند مثل هابل. هابل از اثر دوپلر استفاده کرد و ثابت کرد که بله جهان بزرگ میشود و در حال انبساط است و کهکشانها دارند از ما دور و دور و دورتر میشوند. وقتی آمدند سرعت این انبساط را تخمین زدند و بعد مثل فیلمی که به عقب بر گردانند نگاه کردند ببینند اگر این انبساط رابه عقب برگردانند پس اولش چی بوده؟ دیدند که همه چیز در یک نقطه جمع میشود و همه چیز از انفجارآن نقطه است که به وجود آمده و هر لحظه هم در حال بزرگ شدن است و سوال بعدی این بود: قبل از مه بانگ چی بوده و واقعیت این است که هیچکس نمیداند. در واقع علم و هیچ مشاهدات تجربی و هیچ سند و مدرکی نداریم که به ما نشان بدهد که قبل از مهبانگ چی بوده. شاید آن آغاز جهان بوده و شاید در دل یک جهان دیگری اصلا این مهبانگ به وجود آمده. مثل جوانهای که میخواهد یک دانه را بشکافد و بیرون بیاید. او درکی از این موضوع ندارد که دارد در دل یک جهان بزرگتر دیگری این شکفتن را انجام میدهد. ما هم شاید درکی نداریم از این که جهان بزرگتری وجود دارد و این مهبانگ در دل آن جهان بزرگتر اتفاق افتاده. آن چیزی که ما میدانیم و میتوانیم به آن تاکید کنیم این است که گیتی یک آغازی داشته که ما به آن میگوییم مهبانگ. جهان همچنان به تکامل خود ادامه میدهد و هر کدام از اتمهای بدن خود ما سرچشمه در همان ذره ای دارد که از درون یک ستاره با جرم بالا و بسیار داغ بود منفجر شده دارد. ما از گرد و غبار ستارگان به وجود آمدیم و این توانمندی به ما داده شده تا جهان را بشناسیم و الان تازه آغاز راه هستیم.
این اپیزود را اینجا بشنوید.